زیر پوست آمریکا
به گزارش بوستان گفتگو، آمریکا، اگر قرار باشد جغرافیایی با آن روبرو شویم کشوری است در قاره ای با همین نام که در تقسیماتی که روشن نیست چه کسی آن را وضع کرده، در قسمت غربی کره زمین جای گرفته است و در نقشه های جغرافیایی معمولا سمت چپ نقشه دیده می شود.
اگر قرار باشد اقتصادی و سیاسی درباره آمریکا حرف بزنیم نوع روبروه متفاوت خواهد شد. درباره آمریکا حرف زدن بدون توجه به مظاهر تکنولوژیک آن عملا کاری بی فایده است زیرا بخش مهمی از توجه افکار عمومی دنیا وابسته به پیشرفت های تکنولوژیک این کشور است.
با این حال قرار نیست اینجا درباره آمریکای تکنولوژیک حرف بزنیم بلکه می خواهیم از مفهومی به نام آمریکا سخن بگوییم، مفهومی که مصداقش در جغرافیایی که از آن اسم بردیم واقع شده است ولی می تواند در سراسر عالم گسترش پیدا کند و حتی در نمونه های ضدآمریکایی عالم نیز خود را نشان دهد.
شاید تعبیر زیرپوست آمریکا، عبارت بدی نباشد برای این که بخواهیم زیرپوست کدخدا را نمایش بدهیم. عبارتی که برای رسیدن به آن باید تکنولوژی، اقتصاد، سیاست و ابزاری که در خدمت آنها واقع شده است را کنار گذاشت تا بتوان به عمق آن رسید.
رسانه هایی که می خواهند تصویری آرمانی از این آرمان شهر مثالی را به خواننده نشان دهند. هرچند در همین رسانه ها گاهی تک مضراب هایی از زیرپوست آمریکا به نمایش درمی آید ولی این رویه ثابت نیست؛ به این معنا که این طور نیست همواره رسانه ها اعم از رسانه های خبری و غیرخبری (هالیوود نمونه اعلای رسانه غیرخبری) تصویری از زیرپوست آمریکا نشان دهند، ولی آمریکا برای نمایش آزادی بیان تلاش می کند برخی نمونه ها را در حکم تک خال رو کند تا بتواند تصویری که می خواهد از یک مدینه فاضله را به ذهن مخاطبش تزریق کند، مدینه ای که نسبتی با واقعیت ندارد و تنها نقابی است که بر صورت آمریکای واقعی گذاشته شده و چه بسیارند کسانی که با همین نقاب فریب می خورند و کعبه آمال شان را در ینگه دنیا تصور می کنند.
در این شماره سراغ کتاب هایی می رویم که در آنها تصویری از آمریکایی که هست هنرمندانه به نمایش گذاشته شده است.
آمریکای اختلاف طبقاتی، آمریکای تبعیض نژادی، آمریکای فقر و غنا و... همه آن چیزهایی است که از آن با عنوان آمریکا یاد می شود.
آمریکایی که از دو جنگ بزرگ دنیا گستر بر کنار ماند و توانست تبدیل شود به جزیره امنی که سرعت رشد آن در سال های جنگ بالاتر برود.
جزیره ای که با کنار ماندن از جنگ در روزهایی که دیگر نقاط دنیا یا درگیر جنگ بودند یا مشغول بازسازی آسیب های جنگ، توانست سود فروش اسلحه و تجهیزات نظامی و تکنولوژیک خود را صرف توسعه و پیشرفت خود کند.
این تصاویر و تصاویر دیگر، اغلب در رسانه ها بازتاب داده نشده و تصاویری فانتزی و رنگی از آمریکا و سبک زندگی آمریکایی در رسانه ها تکثیر شد تا آنچه واقعیت آمریکاست و ما از آن با عبارت زیرپوست آمریکا یاد کردیم، نادیده بماند.
رمان ها و داستان هایی که توسط کسانی که مزه واقعیت آمریکا را چشیده اند نوشته شده به خوبی گویای حقیقتی است که در رسانه ها کمتر بازتاب دارد. در واقع باید گفت این آثار آمریکا را از زبان خودش معرفی و شناسانده اند.
بی قهرمان!
یو.اس.ای قهرمان ندارد. قهرمان این کتاب مردمی هستند که در آن به شکل و شمایل مختلف حضور دارند.
این رمان که بسیاری نویسنده اش را بزرگ ترین نویسنده قرن بیستم خوانده اند تصویری از سال های پیش از جنگ دنیای اول تا رکود اقتصادی آمریکا در سال های پس از جنگ دنیای دوم را برای خواننده اش ترسیم کرده است.
USA در واقع روایت یک کشور است و البته مهم تر از آن مردمی که در این کشور روزگار می گذرانند. در این رمان خواننده با جامعه آمریکا روبرو است و به همین خاطر است که بسیاری دوس پاسوس را تجربه گرترین نویسنده آمریکایی که سنت جویش را ادامه داده می دانند.
او در توصیف و زنده ساختن صحنه های اجتماعی به قدری تلاش می کند که نویسندگان دیگر در شخصیت پردازی تلاش کرده اند.
در اینجا ما با شخصیت واحدی روبه رو نیستیم بلکه جامعه و مردمان آمریکا هستند که داستان را شکل می دهند و نویسنده در متفاوت ترین حالت ممکن (به نسبت زمانه خود و حتی به نسبت امروز) دست به روایت آمریکا زده است.
آنچه در این اثر مهم است جامعه است و آدم ها در آن دست دوم محسوب می شوند. نویسنده با تلاشی بزرگ و ستودنی و با کنار هم قرار دادن روش های مختلف، ترکیبی ساخته که واقعیت آمریکا نام دارد.
او با بریده های مختلف و ترکیب های متفاوت تلاش کرده تا تصوری را که در ذهنش دارد با ادبیات به مخاطبش نشان دهد.
نویسنده می خواهد تاثیر محیط اجتماعی و به ویژه محیط اقتصادی را به افراد نشان دهد بنابراین باید محیط را زنده و در حال حرکت ترسیم کند.
تکه هایی از ترانه های روز، نطق های سیاسی، تیترهای روزنامه ها، بیوگرافی اشخاص واقعی و تاریخی که زندگی شان با زندگی آدم های داستان درآمیخته است لا به لای داستان بُر می خورد.
در مجموع این رمان یکی از متفاوت ترین تجربه های داستانی درباره آمریکاست که در آن واقعیت جامعه با روایتی بکر برای خواننده بازگو شده است.
درس گفتار آمریکا!
ای. ال. دکتروف را یا نمی شناسند یا اگر بشناسند با رگتایم نمی شناسند! شاید درس گفتارهای ادبیات او مشهورترین اثری باشد که در میان آثارش به فارسی ترجمه شده و بسیاری این مجموعه را می شناسند.
از این راستا است که بسیاری آثار دیگر او را می شناسند و می خوانند ولی کمتر کسی را می توان یافت که از راستا آثارش مثلا به درس گفتارهای ادبیات او رسیده باشد.
با این حال دکتروف آثار داستانی بسیاری دارد که برخی از آنها را باید در زمره شاهکارهای ادبیات قرن بیستم جای داد.
درونمایه آثار دکتروف حول نوشتن از زندگی محرومان آمریکا می گذرد و این را در رمانی به اسم پیش روی نیز می توان مشاهده کرد که در یک بستر تاریخی (جنگ داخلی آمریکا) دست به روایت زندگی طبقات فرودست جامعه زده است.
شاید رگتایم را بتوان نمونه برجسته در روایت زندگی فرودستان و مهاجران آمریکا نامید. این رمان، اثری است پست مدرن که شروع انقلاب صنعتی را در آمریکا مورد نقد قرار می دهد.
ورود مهاجران از کشورهای مختلف به آمریکا، انضباط و آرامش جامعه را بر هم زده است و به سودجویان و صاحبان صنایع این فرصت را داده است که مهاجران را به صورت اختیاری یا اجباری به عنوان نیروی کار به خدمت بگیرند.
در این میان، هرکس که خود را با تحولات جدید سازگار کند، فرصت پیشرفت برای او فراهم می شود. اما ایستادگی در برابر این تحولات، خاتمهی جز شکست و نابودی ندارد.
این تمام آن چیزی است که در این اثر خواننده با آن روبرو خواهد شد ولی به شکلی که نه تنها خسته نمی شود بلکه آرزو می کند این اثر درخشان به خاتمه نرسد.
رمانی که باید آن را درس گفتار دکتروف در زمینه روایت آمریکا نامید. داستانی که با شروعی جذاب و دنباله ای خیره کننده خواننده را دنبال خود می کشاند.
صدای اقلیت
نفرتی که تو می کاری از جمله رمان هایی است که از روی آن فیلم ساخته اند و جوایز مختلفی نیز به دست آورده ولی به شهرتی که آثار دیگر دست پیدا می کنند، نرسیده است.
شاید اگر این رمان هم در دسته فانتزی های آمریکایی بود مخاطب ایرانی بیش از اینها می شناختش. اصلا چه توقعی است، وقتی دکتروف را نمی شناسیم یا نام دو سه اثرش را نمی دانیم اسمی از اثر قرن بیست و یکمی شنیده باشیم.
انجی توماس در این اثر تلاش کرده صدای اقلیت جامعه آمریکایی باشد، اقلیتی که خود بخشی از آن است. نویسنده ای رنگین پوست که رمانی از زبان دختر رنگین پوست نوجوانی روایت می کند که شاهد یک جنایت است.
جنایتی علیه رنگین پوست ها. این رمان از آثاری است که در دسته آثار ضد تبعیض نژادی قرار می گیرد که با زبانی ساده از زاویه دید یک نوجوان و تاثیری که این رفتارها بر جوامع و ذهن آیندگان می گذارد بازگو شده است.
این رمان که تلاش می کند تصویر انسان های تنها و بی صدا را بازتاب دهد در زمان انتشار سر و صدای بسیاری در میان مخاطبان انگلیسی زبان ایجاد کرد.
این رمان 400صفحه ای در همان صفحات ابتدایی ضربات سنگینی به خواننده وارد می کند تا از واقعیتی به اسم آمریکا سخن بگوید.
رمانی که شاید برای بسیاری تنها یک روایت داستانی باشد ولی واقعیت در سراسر آن جریان دارد و آن واقعیت را باید واقعیت آمریکایی نامید.
آمریکا در تبعید
نخوانده بسوزان؛ این خلاصه وصیت فرانتس کافکا به دوستش ماکس برود است که از او می خواهد پس از مرگش تمام آثار او را نخواند و بسوزاند! آمریکا یکی از همان آثاری است که قرار بوده نخوانده سوزانده شود ولی برود گوش به وصیت کافکا نمی دهد و آثار او اعم از کامل یا نیمه تمام را پس از مرگ این اسطوره ادبیات چک منتشر و زمینه شهرت دنیای او را پس از مرگش فراهم می کند.
احتمالا مسخ که مشهورترین اثر این نویسنده آلمانی زبان است را خوانده باشید ولی او اثری با عنوان مفقودالاثر دارد که وصی او نامش را به آمریکا تغییر داده و منتشر کرده است.
ما در آمریکا با دنیای روبه رو هستیم که همه چیز بر پایه بی اعتمادی واقع شده است. هیچ چیز قابل اطمینانی نیست مگر چیزهایی که پشت دریاها جامانده است. شخصیت نوجوان داستان در این رمان از همان صحنه اول شاهد تبعیض است؛ شاهد فضایی که صدای افراد زیردست به گوش کسی نمی رسد.
در این کتاب اتفاقاتی که برای شخصیت داستان روی می دهد جلوه ای تازه از آمریکا را برای خواننده روشن می کند.
او بابت یک گناه محکوم به یک تبعید بی بازگشت شده و حالا اینجا در آمریکا بابت گناه نکرده عقوبت می شود و با او برخورد صورت می گیرد.
کافکا در این رمان تصویری از آمریکا را به خواننده نشان می دهد که روابط انسانی در کمرنگ ترین حالت ممکن است و حتی می توان گفت وجود ندارد و آنچه اهمیت ندارد وجوه فردی و انسانی است و آنچه اهمیت دارد پول است.
اقتصاد آمریکایی
موش ها و آدم ها معروف ترین و نه بهترین کار جان اشتاین بک است ولی از آنجا که اثری نمادین است در نوع خود یکی از آثار پیروز نویسنده محسوب می شود.
خوشه های خشم مشهورترین اثر این نویسنده آمریکایی است که اغلب او را با این کتاب می شناسند ولی آثاری نظیر موش ها و آدم ها و شرق بهشت و ... نیز در کارنامه او دیده می شود که هرکدام در نوع خود پنجره ای به دنیا ذهنی این نویسنده است؛ حتی می توان اشتاین بک را یکی از فعال ترین نویسنده ها در روایت آمریکا دانست، آمریکایی که در آن همه چیز در اختیار یک گروه است و باید گفت او توانسته در این حوزه کارهای مهمی انجام دهد. موش در داستان معنا نمادین دارد.
موش در واقع نماد کارگران و زجر آنها در برابر ظلم ارباب هاست. کارگرانی که مورد استثمار ثروتمندان قرار گرفته اند و مثل موش در چنگال آنها اسیر و ناچار به زندگی بی رفاه و بی امکانات شده اند و حتی آرزوهای آنها نقش بر آب شده است.
این رمان در واقع نقدی بر سیاست های اقتصادی برآمده از تفکر آمریکایی است که امروز اثر آن را در نقاط بسیاری از دنیا شاهد هستیم.
اشتاین بک شاید در اثرش به نقد آمریکا و سیستم آمریکا پرداخته باشد ولی در واقع افقی بلندتر را پیش روی مخاطب خود قرار داده تا در ظرف زمان و مکان داستان او محدود و محصور نشود.
چالش آمریکایی
چیزی پیش از آن نبوده است؛ این توصیفی است که ارنست همینگوی از داستان هاکلبری فین انجام داده و گفته ماجراهای هاکلبری فین بهترین کتابی است که تا به حال داشته ام. رمانی که مارک تواین آمریکایی آن را در ادامه داستان تام سایر نوشته است.
اما حتی اگر همینگوی هم از این کتاب تعریف و تمجید نمی کرد چیزی از اهمیت و جایگاه این کتاب کم نمی شد.
کتابی که با طنزی گزنده که گویای توانایی قلمی تواین است علیه تبعیض نژادی نوشته شده و باورهای غلطی که توسط بزرگان جامعه ترویج می شود را به چالش کشیده است.
این کتاب که بسیاری آن را دنباله ای بر ماجراهای تام سایر دانسته اند یکی از شاهکارهای قرن 19 ادبیات آمریکاست که در آن نویسنده ماجراهای یک سفید و سیاه را بازگو کرده است.
جاز آمریکایی
همین ابتدا موضعم را درباره این کتاب روشن کنم، که همواره برایم سوال شد چرا این اثر باید در رتبه دومین اثر مهم قرن بیستم باشد؟ یعنی هرقدر بالا و پایین کردم متوجه علت این ماجرا نشدم، اما گتسبی بزرگ از حیث بازنمایی تصویر آمریکای قرن بیستم و جهش اقتصادی ناشی از دور بودن از میدان درگیری اثر پیروزی است.
اثری که به خوبی نشان می دهد تاثیر آن رشد اقتصادی در زندگی افراد به وضوح مشهود است. طبقه تازه به دوران رسیده برآمده از رشد اقتصادی دهه 20 میلادی در این اثر نقد شده اند و گروه های دیگر نیز به فراخور درباره شان حرف زده شده است.
اسکات فیتزجرالد در این رمان که تا 15 سال اقبال زیادی ندید و تنها 25هزار نسخه از آن به فروش رفت، تصویری از آمریکای جزیره ثبات را به نمایش گذاشته که هرکسی از این ثبات به اسم و رسم و نان و نوایی رسیده است.
فیتزجرالد این دوره را عصر جاز نامیده؛ دوره ای که پس از دوران رکود اقتصادی است و موسیقی جاز نماد این دوره است که در داستان نیز کارکرد خود را دارد.
این داستان را باید یکی از نمونه های آرام و البته عمیق روایت آمریکایی دانست که در آن نویسنده بی محابا علیه سبک زندگی آمریکایی نوشته و آن را به نقد کشیده است.
پرتگاه نوجوانی
هولدن کالفیلد، این اسم برای بسیاری در آمریکا نماد یک نوجوان با علایق و رفتارهای خاص است که حتی سعی می کنند او را تکرار کنند.
نوجوانی که مشهورترین اثر سلینجر با او ساخته شده است. ناتور دشت یکی از مهم ترین رمان های قرن بیستم است که باید آن راد یک رمان ضدآمریکایی دانست که بی پرده از دنیای نوجوانی و خطراتی که این گروه را تهدید می کند حرف می زند از سقوطی که هر نوجوان در معرض آن واقع شده است.
در ادبیات فارسی می توان کلمه ناتور را در بیتی از سعدی ببینیم، دنیا دیده پیری بر او بر گذشت/ چنین گفت خندان به ناتور دشت. این کلمه در فرهنگ لغت به معنای نگهبان، محافظت کننده و باغبان آمده است.
در اواخر داستان هم هولدن به خواهرش فیبی از علایقش و شغلی که دوست دارد می گوید.او توضیح می دهد که می خواهم ناتور دشت باشم.
یعنی در خاتمهی دشت و در جایی که بچه ها ممکن است از لبه پرتگاه پرت شوند، آنها را از افتادن به دره نجات دهد. هولدن می گوید: همه اش مجسم می کنم که هزارها بچه کوچیک دارن تو دشت بازی می کنن و هیشکی هم اون جا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه یه پرتگاه خطرناک وایساده ا م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم... تمام روز کارم همینه. یه ناتور ِدشتم....
راوی نوجوان از هوشمندی های این داستان است، او با صداقتی که در این سن و سال وجود دارد مشاهداتش و هرچه به فکرش می رسد را بازگو می کند و در این راستا از هیچ تهدید و خطری هراس ندارد. هولدن کالفیلدِ سلینجر، راوی رک و صریحی است که این ویژگی او را در ادبیات داستانی تبدیل به یک نماد کرده است؛ نمادی که هر راوی نوجوانی را با او مقایسه می کنند و عیارش را با هولدن می سنجند.
حسام آبنوس - دبیر قفسه کتاب روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین