تفال به حافظ امروز شنبه 24 تیرماه 1402، جان می دهم از حسرت ملاقات تو، چون صبح
به گزارش بوستان گفتگو، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
جان می دهم از حسرت ملاقات تو، چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همانند مه تابان به درآیی
بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو، چون سرو خرامان به درآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
بازآید و از کلبه احزان به درآیی
توضیح لغت: آن یوسف مهرو: آن یوسف جمال ماه جبین به استعاره مراد محبوب ماه رخسار
تفسیر عرفانی:
هر کس که به سر منزل مقصود راه یابد، اما در پرتو ذاتش شهد وصال ننوشد، انتها پشبمان خواهد شد.
تعبیر غزل:
ناراحتی که از یارت دوری و به او دیت نمی یابی. ولی باید همیشه امید داشته باشی و در راه رسیدن به او از هیچ کوششی دریغ ننمایی.
منبع: فرارو